فرهنگنامه تاریخی مفاهیم فلسفه (Historisches Wörterbuch der Philosophie)، مجموعهای سیزده جلدی است که جلد سیزدهم آن به فهارس اختصاص دارد. انتشار متن فرهنگنامه در دوازده جلد قطور رحلی بهتدریج از سال 1971 آغاز شد و جلد سیزدهم آن در سال 2004 بهپایان رسید. این فرهنگنامه آلمانی شامل 3712 مدخل در زمینه مفاهیم فلسفه در شاخههای مختلف آن و نیز مفاهیم مشترک میان فلسفه و سایر رشتهها، از جمله زیباشناسی و نظریة هنر، تاریخ و نظریة فرهنگ، زبانشناسی، ادبیات و خطابه، اخلاق، تعلیم و تربیت، علوم سیاسی، روانشناسی، روانکاوی و رواندرمانی و جامعهشناسی، اقتصاد، ادیان، الهیات و عرفان، ریاضیات و منطق، فیزیک، علم هیئت، جغرافیا، زمینشناسی، زیستشناسی و طب است.
فرهنگنامه تاریخی مفاهیم فلسفه تحت سرپرستی و مدیریت علمی فیلسوف فقید، یوآخیم ریتر (1974- 1903)، کارلفرید گروندِر و سپس، گُتفرید گابریل با همکاری بیش از 1500 استاد باسابقه و متخصص در زمینه فلسفه بهرشته تحریر درآمده و انتشارات شوابه در شهر بازل سوئیس و شْتوتگارت آلمان آن را بهچاپ رسانده است. پایهگذاران این فرهنگنامه پیش از این، در سال 1964 خطوط اصلی و خطمشی خود در نگارش آن را منتشر کردند و یوآخیم ریتر نیز در پیشگفتار جلد نخست فرهنگنامه، بهتفصیل درباره رویکرد آن به بحث پرداخته و گزارشی از مشکلات و مسائلی را ارائه کرده که مؤلفان پیشروی داشتهاند.
در رویکرد تاریخی به مفاهیم فلسفی برخلاف روال معمول تاریخنگاری- فلسفی، هدف توصیف نظاممند هیچیک از مکاتب فلسفی پیشین نیست، بلکه انعکاس تلقی این مکاتب از مفهوم مورد نظر و تأثیر آن بر دگرگونیهای مفاهیم است. لازمة این کار، بررسی متون فلسفی و غیر فلسفی در یک مقطع زمانی (synchron) برای یافتن معانی مفاهیم و همچنین، بررسی آنها در طول زمان (diachron) است که کار سنگینی را بر دوش محققان و مؤلفان میگذارد.
امتیاز این فرهنگنامه در این است که سیر تطور تاریخی مفاهیم را بهگونهای مستند همراه با مأخذ و منابع غنی برای مطالعة بیشتر در اختیار خوانندگان قرار میدهد. حاصل سه دهه تلاش بیوقفة محققان و مؤلفان، فرهنگنامهای شده است که به اذعان صاحبان فن، "کار قرن" محسوب میشود و نهتنها در حوزة آلمانیزبان، بلکه در سایر حوزهها نیز تاکنون بدیلی نداشته است.
کتابِ پیشِرو دربردارنده 14 مدخل از حدود 160 مدخل مربوط به زیباشناسی و فلسفه هنر فرهنگنامه تاریخی مفاهیم فلسفه است که البته ضرورت انتخاب آنها برمبنای برطرفساختن بخشی از نیازهای فعلی پژوهشگران ایرانی و رفع خلأ موجود در منابع زیباشناسی و فلسفه هنر در زبان فارسی است.
همانطور که نگارش اصل فرهنگنامه با دشواریهای فراوانی همراه بوده است و خود متن آلمانی آن نیز برای فرد آلمانیزبان، متن راحتی بهشمار نمیآید و باید در آن زمینه متخصص باشد، ترجمة چنین اثری به زبان فارسی نیز با دشواریهای خاص خود توأم بوده است. نخست آنکه شیوة نگارش متن آلمانی مداخل بسیار دشوار و مطابق معمول فرهنگنامهنویسی بهغایت فشرده است. بنابراین، نباید انتظار داشته باشیم که کتاب حاضر، در حکم کتابی مقدماتی برای مفاهیم مربوط به زیباشناسی و فلسفة هنر باشد، بلکه بهمثابه راهنمای پژوهش است. دوم آنکه سبک نگارش نویسندگان مداخل متفاوت بوده و حتی برخی از مداخل از جانب چندین مؤلف بهرشتة تحریر درآمده که موجب ناهمگونی در نگارش متن آلمانی شده و بالطبع بر متن ترجمه نیز تأثیر گذارده است. سوم آنکه بهرغم کوشش مترجمان برای بهرهگیری از معادلهای متداول در ترجمههای متون فلسفة غرب به زبان فارسی و معادلهای سنت فلسفه اسلامی، در موارد زیادی معادلگذاریهای جدیدی لازم بود؛ همچنین، برای پرهیز از تداعیهای نادرست، در بهکاربردن معادلهای فلسفة سنتی نهایت احتیاط بهکار رفته است. در مواردی در سنت فلسفی مغربزمین اصطلاحاتی متداول است که در سنت پیشین فلسفی ما سابقه ندارد. در این موارد، اولویت بر این قرار گرفت که پیشینة تاریخی واژه و مفهوم مراعات شود. در مواردی همچون مفهوم ‹Sublim› نیز برخلاف نارسابودن معادل رایج کنونی، چارهای نداشتیم جز آنکه معادل "والا" را بهرغم نارسابودنش حفظ کنیم، اما در پاورقی توضیح دقیقی دربارة خود واژه آوردهایم. چهارم آنکه نویسندگان مداخل در موارد زیادی نقلقولهای مستقیمی را از متون فلسفی به زبانهای لاتینی، یونانی، فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی ذکر کردهاند، بیآنکه ترجمه آلمانی آن را در اختیار خواننده قرار دهند. برگردان این نقلقولها به زبان فارسی بهدلیل لزوم احاطه به هریک از این زبانها بهدشواری کار دامن میزد. پنجم آنکه معضل همیشگی ترجمه، یعنی کشمکش میان وفادارماندن به متن از یکسو و رسابودن آن از سوی دیگر، در اینجا نیز آشکارا چهره نمود. در این ترجمه، کوشش بر این بوده است که در پی دستیابی به فهم درستی از متن اصلی، در نهایت وفاداری ممکن، ترجمهای روان و رسا در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار گیرد، بیآنکه از دقت و ظرافتهای آن کاسته شود. رسیدن به فهم درست از متن اصلی در مواردی در پی مباحثاتی طولانی و یا مشورتهایی با اساتید فن صورت گرفته که ماحصل آنها صرفاً بهصورت توضیحی کوتاه در پانویس آمده است. در این کار، مبنا بر نقد محتوایی مدخلها نبوده، اما بهندرت در پانویس به ناهمخوانبودن خود متن و یا دریافت ناکافی نگارنده اشاره شده است. مجموع این دشواریها موجب شد که کار از حد یک ترجمة صرف فراتر رود و به یک کار تحقیقی مبدل شود.