گزارش نشست تخصصی «خداناباوری در جهان مسیحیت؛ چیستی و چرایی»

گزارش نشست تخصصی «خداناباوری در جهان مسیحیت؛ چیستی و چرایی»

اسلایدر خداناباوری مسیحیت

علاقه‌مندانی که موفق به شرکت در این نشست نشده‌اند، می‌توانند در زیر خلاصه‌ای از صحبت‌های مهمانان این نشست را مطالعه نمایند. 

 

سخنرانی دکتر محمد لنگهاوزن: «تعریف الحاد»

برای آتئیزم(Atheism)یا بی‌خدایی معانی متعددی وجود دارد. گاهی آتئیزم به معنی انکار وجود خداوند نیست بلکه به معنای انکار لطف خداست. در واقع کسانی که از دخالت خدا در روندهای طبیعی هراس دارند، برای مقابله با خرافه‌گرایی منکر خدا می‌شوند.

گفته می‌شود نخستین بار واژه آتئیزم در لغت‌نامه ولتر به زبان فرانسوی(Athéisme) عرضه شد و او اولین کسی است که درباره آن بحث کرده است؛ درحالی که چنین نیست. من در آثار ولتر تعریف مشخصی از آتئیزم پیدا نکردم. ولتر اعتقاد کسانی را مسخره می‌کند که می‌گویند «هر کس به اندازه کافی تعصب نورزد، آتئیست است». ولتر می‌گوید اینها هرکس را دوست نداشته باشند، آتئیست می‌خوانند. او میان آتئیزم صریح و آتئیزم ضمنی تفاوت قائل است. به ‌نظر من هم کسی که از خدا خبر و تصوری ندارد(آتئیزم ضمنی)، آتئیست نیست.

به‌طور خلاصه، غالب کتابهایی که درباره آتئیزم نوشته شده، وجود تعریف‌های متعدد برای آتئیزم را پذیرفته‌اند. به نظر من آتئیزم در وسیع‌ترین و عام‌ترین شکل خود که تمام کاربردهای آن در زبان انگلیسی را دربربگیرد، به معنی «حالتی منفی نسبت به امور الهی» است.

غالبا آتئیزم را از لاادری‌گری (Agnosticism) جدا می‌کنند. طبق برخی تعریف‌ها اگناستیک کسی است که ادعا می‌کند «اصلا نمی‌داند خدا هست یا نه؟» و یا «راجع به این مسئله در حالت تعلیق بسر می‌برد». فردی که اگناستیک هست می‌تواند بگوید به خدا باور دارم اما به مرحله معرفت نرسیده‌ام؛ یعنی گمان می‌کنم که خدا هست ولی مطمئن نیستم.

اما سخن من درباره آتئیزم به معنی انکار و رد کردن وجود خداست و به انواع و اقسام دیگر آتئیزم کاری ندارم. انواع دیگر مثل اینکه کسی بگوید «من متنفرم از این ادعا که خدایی وجود دارد» یا «من معتقد به خدا هستم، ولی منکر دینم»، مد نظر من نیست.خداباوران زیادی در اروپا و آمریکا هستند که در عین اعتقاد به خدا، با دین مبارزه می‌کنند.

با عبور از تمام این ابهامات، به‌نظر من مهمترین مسئله این است که امور الهی مورد انکار آتئیست‌ها شامل چه چیزهایی می‌شود؟ گاهی «امور الهی» برای همه چیزهای فوق‌طبیعی و غیرجسمانی به‌کار می‌رود و گاهی برای خدای مسیحی یا برای خدای ادیان ابراهیمی. گاهی منظور خدایی است که پرستش می‌شود؛ مثلا برخی آتئیست‌ها وجود سزارها در امپراطوری روم ‌را می‌پذیرند اما حاضر به عبادت آنها نیستند و می‌گویند سزارها اصلا خدای پرستیدنی نیستند.

بنابراین منظور از انکار خدا یا الحاد، تنها انکار وجود چیزهایی که افراد آن را خدا می‌دانند، نیست. مثلا اسپینوزا خدا و طبیعت را یکی می‌داند. در میان متخصصان اسپینوزا این مساله به عنوان شعار متافیزیک اسپینوزا مطرح است. البته در تفسیر آن اختلاف است؛ برخی می‌گویند این یک دیدگاه عرفانی است و اسپینوزا آنرا از برخی رساله‌های عرفان یهودی اخذ کرده است ولی دیگر مفسران می‌گویند اسپینوزا آتئیست بوده و اعتقادی به خدا نداشته است.

پیشنهادی که من امروز مطرح می‌کنم و در جایی ندیده‌ام این است که باور ما به امور الهیِ مورد انکار آتئیست، با دو شیوه یا به عبارتی از دو نوع دیدگاه صورت می‌پذیرد: گاهی ما می‌گوییم یک چیزی هست و صفاتی دارد و با توجه به صفات آن، می‌گوییم آن چیز خداست و گاهی به همه اشیائی که صرف‌نظر از وحی خدا وجود دارند، توجه می‌کنیم و می‌گوییم علاوه بر همه اینها، چیز دیگری هم وجود دارد که خدا نام دارد. ملحدان امروزی هر دو دیدگاه را انکار می‌کنند.

 

سخنرانی دکتر اسماعیلی علی‌خانی: «علل و عوامل الحاد» 

 

اعتقادات و باورهای انسان‌ها یا ناشی از علل معرفتی، یعنی استدلال‌های منطقی و برهانی است یا علل غیرمعرفتی. مقصود از علل غیرمعرفتی، اموری غیر از استدلال برهانی و منطقی هستند که فرد را به سوی قبول یا رد یک نظر سوق می‌دهند؛ اعم از اوضاع بیرونی و احوال درونی؛ نظیر محیط زندگی و زمانه، شاخصه‌های اخلاقی و روانی فرد، هوی و هوس‌های نفسانی، سودجویی و منفعت‌طلبی، القائات و تلقینات دوران کودکی و نوجوانی و ....

خانواده

یکی از عوامل بسیار مهم پس‌رفتن دریای ایمان در جهان غرب عامل خانواده است. اصل وجود زندگی خانوادگی سنتی، یعنی اصل ازدواج رسمی و تشکیل خانواده و اصل فرزندآوری نقش عمده‌ای در ایمان به خداوند دارد و در نقطة مقابل، عدم تأهل یا ازدواج‌های غیررسمی و خارج از محدودة پذیرفته‌شدة ادیان توحیدی و زندگی بدون فرزند نقش گسترده‌ای در روی‌گرادانی همة اعضای خانواده،‌ حتی زن و مرد از خدا و دین دارد.

محققان و کارشناسان به این حقیقت دست یافته‌اند که پیوندی بنیادین بین قدرت دین و قدرت خانواده و ضعف دین و ضعف خانواده برقرار است. دیوید گریوچِ مورخ در کتاب پی‌ریزی پاریس انقلابی، با کنار هم چیدن افول خانواده از یک سو و افول دین مسیحیت در فرانسة قرن هیجدهم از سوی دیگر، تغییر روندهای خانوادگی و عدم ازدواج سنتی را علت و سند افول دین می‌بیند.

نقش خانواده در الحاد خود را در موضوعات ذیل متبلور می‌سازد:

ازدواج سفید یا هم‌خانگی

عامل دیگر مرتبط با خانواده، رابطة جنسی خارج از ازدواج یا هم‌خانگی و ازدواج سفید است. بنا به آمار سازمان همکاری و توسعة اقتصادی،‌ طی چند دهة اخیر الگوی باهم‌زیستن در اکثر کشورهای عضو این سازمان، یعنی اروپا تغییر زیادی کرده است. تقریباً در کل اروپا میان بزرگ‌سالان 20 تا 34 ساله، بیشتر کسانی که با شریک زندگی‌شان به‌سر می‌برند، هم‌خانه هستند و نه زن و شوهر رسمی.

لحظات گرفتاری در خانواده

از موضوعات مهم در خانواده که باعث سوق‌دادن افراد به سمت دین‌داری می‌شود، لحظات گرفتاری و بیماری یکی از اعضای خانواده است. بعید است کسی پشت در اتاق عمل یا اتاق آی‌سی‌یو ملحد بماند!

قرص‌های کنترل بارداری و سقوط آزاد دین‌داری

واقعیت دیگری که پس از 1960 رخ داد این بود که، دین‌داری غربی در دهة 1960، به‌ویژه در اروپای غربی دچار سقوط آزاد شد. دو کتاب بسیار مفید ذیل به بررسی این پدیده پرداخته‌اند: بحران دینی دهة 1960 از هیو مک‌لاود و مرگ بریتانیای مسیحی از کالوم براون. هر دو نویسنده معتقدند که «از سال 1956 همة شاخص‌های دین‌داری در بریتانیا رو به افول نهاد و از سال 1963 سقوط آزاد داشتند.»

این سقوط آزاد دین‌داری، تا حد زیادی مدیون عرضة قرص کنترل بارداری بود که امروزه آن را «انقلاب جنسی» می‌نامیم.

زادوولد و خداباوری

تصمیم به‌بچه‌دار شدن و خداباوری رابطة خطی دارند و همبستگی آماری فراوانی میان این دو وجود دارد. ویلکاکسِ جامعه‌شناس داده‌های مربوط به دین‌داری و بی‌دینی در ایالات متحده را این‌گونه جمع‌بندی کرده است: «سابقة معاصر دین‌ در آمریکا نکته‌ای را روشن می‌کند که کم از یک قاعدة جامعه‌شناختی ندارد؛ اقبال دین در آمریکا پابه‌پای اقبال خانواده‌های متأهل و دست‌نخورده افزایش می‌یابد.»

تولد فرزند و دین‌باوری والدین

تولد فرزند و مراحل آن یکی از تجربه‌هایی است که بسیاری از افراد را به پرسش‌هایی دربارة خداوند وامی‌دارد. بی‌شک تجربة تولد فرزند، که یکی از شاه‌کارهای آفرینش است، تأثیر بسیاری در تک‌تک پدران و مادران می‌نهد. نکتة‌ دیگر این است که بسیاری از والدین احساس می‌کنند که خود به‌تنهایی و مستقل از یک نیروی ماورائی نمی‌توانستند بچه‌ای خلق کنند و بچه فقط توسط یک «خالق» می‌تواند آفریده شود. 

 

علاقه‌مندان همچنین می‌توانند فایل تصویری این نشست را در کانال اختصاصی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در آپارات مشاهده کنند. 

۱۴ بهمن ۱۳۹۹
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.