برگزاری پنجمین نشست پیش‌همایش «رنه گنون و احیاء خمیرۀ ازلی» با محوریت معاصران گنون

برگزاری پنجمین نشست پیش‌همایش «رنه گنون و احیاء خمیرۀ ازلی» با محوریت معاصران گنون
پنجمین نشست پیش‌همایش «رنه گنون و احیاء خمیرۀ ازلی» با موضوع «رنه گنون و معاصران او» در تاریخ ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. این نشست به بررسی نسبت فکری و معنوی رنه گنون با شخصیت‌های برجسته هم‌عصر او اختصاص داشت و شامل سخنرانی‌های دکتر بابک عالیخانی درباره گنون و کوماراسوامی، دکتر زینب‌سادات ابطحی درباره گنون و کربن، و دکتر اسماعیل رادپور درباره گنون در کالبد اسلام بود. سخنرانان به تأثیرات عمیق گنون بر اندیشه‌های معاصر و ارتباطات او با سایر متفکران پرداختند.
به نام خداوند بخشاینده مهربان


روز دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴، پنجمین نشست از سلسله پیش‌همایش‌های «رنه گنون و احیاء خمیرۀ ازلی» با موضوع «رنه گنون و معاصران او» در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به دو شیوه حضوری و مجازی برگزار گردید. این نشست به بررسی نسبت فکری و معنوی رنه گنون با شخصیت‌های برجسته هم‌عصر او اختصاص داشت.
نخستین سخنران این نشست، جناب آقای دکتر بابک عالیخانی بود که در باب نسبت «رنه گنون و آنَندَه کومارَسوامی» به ایراد سخن پرداخت. ایشان در بخش اول سخنان خود به جایگاه ویژه کوماراسوامی در آثار گنون اشاره کرد و سپس به معرفی این اندیشمند و تأثیرپذیری عمیق او از گنون پرداخت:
رنه گنون و آنَندَه کومارَسوامی
الف. رنه گنون در آثار متعدد و متنوع خود، از دهه سی میلادی به بعد، مدام به کتب و مقالات آننده کومارسوامی ارجاع می‌دهد. به عنوان مثال، در مهم‌ترین کتاب خویش، یعنی «سیطره کمیت و علائم زمانه»- منتشر در ۱۹۴۵- در فصل «اندازه و ظهور» و نیز در فصل «دو معنی گمنامی» و همچنین در فصل «هابیل و قابیل»، به ترتیب به تعلیقات کومارسوامی بر «کتهه اوپنیشد»، و مقاله akimcanna- به معنی انکار نفس- و مقاله atmayajna- به معنی قربانی آتما- ارجاع داده است. در کتاب «سمبول‌های بنیادین» هم که مجموعه مقالات رنه گنون است- و بیشتر آنها از نشریه «مطالعات سنّتی» که پس از رحلت آن حکیم متأله به همت میشل ولسان گردآوری شده- در فصلی با عنوان «سلاح‌های سمبولیک»، و در فصل دیگری با عنوان «درخت جهان»، و در بسیاری از فصل‌های دیگر، به نوشته‌های کومارسوامی اشاره رفته است. اکنون جای این پرسش است که آننده کومارسوامی کیست که چنین موقع و مقامی در نزد رنه گنون دارد؟
ب. یکی از منابع اطلاع تفصیلی از شرح حال کومارسوامی، مجلد سوم از مجموعه آثار او به همت راجر لیپسی ست که سرگذشت آن محقق واقعی را به طور کامل آورده است. کومارسوامی از طرف پدر از تامیل‌های سری لانکا یا سیلان است، و از طرف مادر، انگلیسی است. او در رشته زمین‌شناسی درس خوانده و از سنین کم، بین سری لانکا و انگلستان تردد داشته است. همین آمد و شدها، او را به وضع تمدن آسیایی هند و تفاوت بنیادی آن با تمدن مدرن غرب واقف ساخته بوده است، به طوری که حتی پیش از آشنایی با نوشته‌های رنه گنون می‌دانسته است که چه دره عمیقی، در بین این دو تمدن وجود دارد. از میان آثار رنه گنون، کتاب «بحران عالم مدرن»، و به ویژه فصل چهارم آن کتاب با عنوان «علم قدسی و علم غیر قدسی»، در انقلاب حال او از پژوهنده‌ای سختکوش به محققی عالی‌مقام به شدت موثر افتاد: 
از محقّق تا مقلّد فرقهاست
کین چو داوودست و آن دیگر صداست
در نزد محیی‌الدین و طرفداران او لقب محقّق به کسی داده تواند شد که در حق و حقیقت محو شده باشد. رنه گنون در فصل مزبور، از شهود و کشف سخن به میان می‌آورد، همان عنصر گرانبهایی که در تمدن امروزی غرب هیچ جایگاهی ندارد، و اگر فیلسوفانی مانند هانری برگسون از شهود دم زده‌اند، شهود مورد نظر آنها با شهود اهل عرفان حقیقی فرسنگ‌ها فاصله دارد. در تمدن‌های سنّتی همچون هند و ایران باستان، گذشته از حکمت محض که شالوده تمدن را می‌ساخته، علوم سنّتی نیز وجود داشته که جملگی بر پایه حکمت محض قرار داشته است. عمق نظر رنه گنون در زمینه فلسفه علم و تاریخ علم بی‌نظیر است، و کسانی که آن حکیم متأله را ناآشنا با فلسفه دانسته‌اند، به کلی از جاده انصاف خارج شده‌اند.
ج. آننده کومارسوامی با الهام گرفتن از آثار رنه گنون، نوشته‌های ارزنده‌ای را در معرفی هنر سنّتی هند، و در تفسیر ودا و سایر متون مقدس هند، و در بررسی افکار افلاطون و فلاسفه اسکولاستیک مسیحی پدید آورده است. مع‌الاسف حتی یک دانه از آن آثار به زبان فارسی بی‌عیب و نقص ترجمه نشده است. مترجمانی که رنه گنون را نمی‌شناسند، چگونه آثار کومارسوامی را به درستی ترجمه توانند کرد؟ از آنجا که سنّت هندو و سنّت ایرانی در آغاز به هم نزدیک بوده‌اند، سعی رنه گنون و آننده کومارسوامی در شناختن و شناساندن سنّت ودایی، راه درک صحیح سنّت اوستایی را هموار می‌سازد. لذا با الهام گرفتن از نوشته‌های ذی‌قیمت آن دو بزرگ‌استاد- و البته به مدد شیخ اشراق-در احیاء حکمت فهلوی یا خسروانی می‌توان کوشید. نمونه‌هایی از این کار را در سایت همایش رنه گنون جستجو بفرمایید: در دفترهای «روشنایی‌نامه» و «بهمن‌نامه» و «خردادنامه» و «شهریورنامه»، و همچنین در تفسیرهایی که بر «گاهان» حضرت زردشت و در کشف رمز داستان‌های «شاهنامه» نوشته شده، سعی بر این بوده که حفره و خلأ مطالعات جاویدان خرد در زمینه ایران، تا اندازه‌ای پر شود. پاینده ایران!
 
در ادامه این نشست، نگاه از حوزه اندیشه هندو به فضای فکری غرب معطوف شد. سخنران دوم، سرکار خانم دکتر زینب‌سادات ابطحی، به تبیین رابطه فکری پیچیده و در عین حال عمیق میان «رنه گنون و هانری کربن» پرداخت و ضمن اشاره به تأثیر شگرف گنون بر کربن، به نقاط افتراق دیدگاه‌های این دو متفکر فرانسوی نیز اشاره کرد:
رنه گنون و هانری کربن
در زمانه‌ای که رنه گنون دوران جوانی خود را سپری می‌کرد (ربع اول قرن بیستم میلادی)، در اروپا تحولات سیاسی و اجتماعی مهمی رخ داده بود که برخی را در میان متفکران و روشنفکران فرانسه به تجدید نظر در مبانی تجدد و ارزش‌های انسان مدرن، سوق می‌داد. شخص گنون، خود از شخصیت‌های تأثیرگذاری بود که در سال‌های ۱۹۲۰ با انتشار آثاری همچون درآمدی بر عقاید هندوان، شرق و غرب، نداهایی از شرق، بحران دنیای مدرن، توجه افکار را به سمت ظرفیت بالقوهٔ ‌اندیشه‌ و حکمت مشرق‌زمین در جهت بازسازی هویت بشری، جلب نمود. در این میان، هانری کربن (۱۹۰۳ـ۱۹۷۸) متفکر جوانی بود که در این جریانِ آگاهی‌بخش، با تکیه بر اندیشهٔ پویا و عمیق خود توانست اصل پیام گنون را دریافت کند و به آن ابعاد تازه‌ای ببخشد. کربن، فلسفهٔ قرون وسطای غرب را در محضر استادان بزرگی فراگرفته بود، قدر اندیشمندان آلمان را می‌دانست که گروهی هم در حوزهٔ فلسفه درخشان بودند و هم جمعی در وادی زهد و عرفان قدم نهادند، با میراث ابن سینا در غرب لاتینی آشنا شد و سپس به واسطهٔ آشنایی با استادش لویی ماسینیون (۱۸۸۳ـ۱۹۶۲) نسبت به حکمت و عرفان ایرانی بصیرت یافت. تأثیر کربن از گنون و نوع ارتباط میان این دو نفر را می‌توان به طور جسته و گریخته در برخی یادداشت‌های چاپ شده و خاطرات دستنویس او یافت. این یادداشت‌ها فارغ از حجم کوتاهی که دربردارند، اعتبار خود را از این امر دریافت می‌کنند که بر قلم شخص کربن جاری گشته و در عین اختصار متضمن نکات ظریف و جوانب مهمی است که نسبت میان این دو متفکر فرانسوی را نمایان می‌کند. در این نوشتارها، کربن ضمن اشاره به نقش گنون در ایجاد «تحول رهایی‌بخش» در ذهن و ضمیر او و تبدیل شدنش به «الگویی» قابل تحسین، در چندین موضع تفاوت دیدگاه گنون را با نظرگاه خویش، متذکر می‌شود؛ از جمله نقش فلسفه در زیست انسانی و کاوش‌های معنوی، نوع برداشت از تأویل‌گرایی ابن عربی، مسئلهٔ فردیت در تجربه‌های معنوی، جایگاه سهروردی در فلسفه و عرفان اسلامی، رابطهٔ تصوف و تشیع، و همچنین تفاوت در روش انجام پژوهش و چشم‌اندازهای معرفتی. برای هر یک از این نقاط اختلاف، شواهدی را می‌توان ذکر کرد و شخص کربن بیش از هرکس به این موارد آگاه بوده است. با این وجود، مبانی مشترک فکری و حضور عنصر «مشرقی» در ذهن این دو اندیشمند که خواه در میان هندوان یافت شود و خواه در میان خسروانیان، فراتر از قالب‌های اعتباری و فرم‌های صوری، آنها را به حقیقت ناب یگانه‌ای متصل می‌نماید که همچون خورشید ذره‌های بی‌شمار را مجذوب می‌کند.
بخش پایانی این نشست، از منظر متفاوتی به حیات گنون نگریست و به جای بررسی روابط فکری او با دیگران، به روایت زیست معنوی او در کالبد اسلام اختصاص یافت. در این بخش، آقای دکتر اسماعیل رادپور، با موضوع «رنه گنون در کالبد اسلام: روایت شیخ عبدالحلیم محمود» به ایراد سخن پرداخت و با استناد به شهادت یکی از بزرگ‌ترین علمای الازهر، تصویری از گنون به‌عنوان یک سالک و عارف مسلمان ارائه داد:
رنه گنون در کالبد اسلام؛ روایت شیخ عبدالحلیم محمود
موضوع این گفتار معرفی باب دوم کتاب «المدرسة الشاذلیة الحدیثة و امامها ابوالحسن الشاذلی» نوشتۀ دکتر عبدالحلیم محمود با عنوان «العارف بالله الشیخ عبدالواحد یحیی» است، روایتی از حیات معنوی رنه گنون در عالم اسلام. هدف اصلی، جلب توجه به شهادت منحصر به فرد از سوی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های علمی و دینی جهان اسلام در قرن بیستم است. اهمیت این روایت در جایگاه استثنایی خود راوی نهفته است؛ دکتر عبدالحلیم محمود، به عنوان شیخ الازهر، عالمی بود که هم تحصیلات سنّتی و سلوک عرفانی در طریقت شاذلیه را تجربه کرده و هم دکترای فلسفه اسلامی را از دانشگاه سوربن دریافت کرده بود.
بخشی از روایت به داستان آشنایی خود دکتر محمود با گنون می‌پردازد که به شکلی رازآلود و پرماجرا در بیان تلاش‌های دکتر محمود برای ملاقات با شیخ عبدالواحد یحیی در قاهره آغاز می‌شود. نویسنده به حضور گنون در مجالس ذکر در قاهره می‌پردازد و صحنه‌ای را توصیف می‌کند که در آن شیخ عبدالواحد به طور کامل در ذکر غرق شده و حالتی عرفانی را تجربه می‌کند. این تصویر، گنون را نه تنها به عنوان یک متافیزیسین که در مباحث عرفانی غور کرده است، بلکه به عنوان سالک طریق و عارفی که اسلام را در عمق جان خود زیسته بود، معرفی می‌کند.
همچنین، به ریشه‌های ارتباط عمیق گنون با سنّت اصیل عرفان اسلامی از طریق شیخ عبدالرحمن عُلَیش و مکتب ابن عربی اشاره می‌گردد تا نشان داده شود که اسلام آوردن او امری سطحی نبوده، بلکه نتیجه پیوند عمیق معنوی با حقیقت اسلام بوده است. در نهایت، جمع‌بندی این گفتار آن است که کتاب دکتر عبدالحلیم محمود، تصویری بی‌بدیل از رنه گنون در «کالبد اسلام» ارائه می‌دهد و مطالعه آن برای درک چهره‌ای از او که تنها از چشم یک عارف مسلمان قابل رؤیت است، ضروری است.
۲۸ مهر ۱۴۰۴
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.